نقش تفاهم در زندگی مشترک
زبان مشترک ما برای ورود به زندگی متاهلی واژه ساده ای به نام " تفاهم " است.
" با هم به تفاهم رسیدیم" یا " ما با هم تفاهم نداریم" ؛
این دو، جملات آشنایی هستند که در ابتدا و یا در ادامه زندگی مشترک، آنها را از زبان زوجین بسیار شنیده ایم.
قرار گرفتن زن و مرد در کنار یکدیگر و پیش رفتن دوشادوش هم در مسیر جاده زندگی جز با تفاهم و درک متقابل اتفاق نمی افتد؛ واژه ای که می تواند به پیوندهای زناشویی دوام و قوام ببخشد و به دلها آرامش و قرار.
اما به راستی تفاهم چیست و در زندگی مشترک چه معنایی دارد و حد اعتدال آن کجاست؟
در لغتنامه دهخدا معنی تفاهم اینطور آمده: یکدیگر را فهمیدن و معرفت حاصل کردن.
در واقع تفاهم مبتنی بر اصولی ست که اگر به درستی اجرا شوند، می توانند سلامت زندگی زناشویی را تضمین کنند.
تفاهم به معنای نبود اختلاف نیست:
ذات تفاهم به معنای خواسته ها و نیازهای کاملا یکسان نیست و همینطور تفاهم داشتن وجود و بروز اختلافات را نفی نمیکند.
از جمله عواملی که می توانند ما را به عدم تفاهم برسانند تفاوت های فرهنگی، مذهبی، اعتقادی، اجتماعی و تحصیلی هستند و در غیر این صورت واژه تفاهم به معنای ساده یعنی پذیرفتن، درک تفاوت ها، تحمل و همراهی با طرف مقابل است.
اگر این را بدانیم که ما قرار نیست همیشه شبیه هم فکر کنیم و تفاوت هایمان را به رسمیت نشناسیم؛ در این صورت برای رسیدن به تفاهم در زندگی زناشویی بهتر تلاش می کنیم؛ که تفاهم به کارآمدی شيوه حل تفاوت ها و اختلافات گفته می شود.
گفت و گو کنیم:
گفتگوی صمیمانه از بهترین و مهم ترین راه حل های رسیدن به تفاهم است؛ ما چاره ای جز شنیده شدن نداریم، آن هم در کنار هنر خوب گوش دادن.
وقتی یاد بگیریم درست صحبت کنیم و درست گوش دهیم، می توانیم بسیاری از مشکلات را به مسیر درست آن هدایت می کنیم و از زندگی و در کنار یکدیگر بودن لذت ببریم.
جامعه امروزی ما شاید به دلیل مشکلات و نرسیدن به مقاصدش دچار بحران عدم گفتگو و یا گفتگوی غیرموثر شده و این روزها کمتر کسی حوصله شنیدن دارد اما وقتی به این باور برسیم که رسیدن به تفاهم محصول گفتگو و شنیدن است و زمینه رسیدن به توافقات جز با این دو مهارت اتفاق نمی افتد، بیشتر و بهتر در این راه گام برمیداریم و پیش می رویم.
ما باید در گفتگوهایمان نه به دنبال تغییر یکدیگر، که برای رسیدن به توافقی دوجانبه و راه حلی دو سر سود باشیم.
خودرای نباشیم:
هیچ چیز جز تکبر، خودخواهی و خودرای بودن نمی تواند روابط ما را از پایه و اساس ویران کند؛ مخصوصا برای ورود به مرحله ازدواج و برای دوام هر چه بیشتر آن باید از پوسته " منِ خود رای " بیرون بیاییم و به " ما " فکر کنیم؛
جهان پیرامون را از دو نگاه من و او ببینیم و تصمیم بگیرم، که یک طرفه نگاه کردن و تصمیم گیری می تواند به مرور استحکام زندگی مان را از بین ببرد و رشته مهر و دوستی را پاره کند.
حضرت علی (ع) می فرمایند:" خودرأی مباش که هر که خودرأی باشد، هلاک می گردد."
پذیرش یکدیگر و درک دو جانبه:
تفاوت و اختلاف به خودی خود به معنای وجود یک مشکل نیست؛ در واقع این دو در ذات هر رابطه ای وجود دارند، اما مهمتر از این موضوع، شناخت درست ازهم و البته پذیرش یکدیگر با همه تفاوت های موجود و درک دو جانبه ست.
ما برای رسیدن به نقطه امن تفاهم، باید یکدیگر را بپذیریم و درک کنیم؛
چرا که هیچ کدام از ما نمی تواند دیگری را تغییر دهد و در صورت این اتفاق نیز در دراز مدت شاهد بروز مشکلات فراوانی در رابطه مان خواهیم بود؛
اما با شناخت درست از هم و پذیرفتن تفاوت ها و در نتیجه درک شخصیت طرف مقابل می توانیم به تفاهم و توافقی دوطرفه برسیم.
بیان صادقانه احساسات و نیازها:
هر انسانی دارای پنج نياز بنيادی ست: بقا، عشق ورزیدن، استقلال، قدرت و تفریح.
ما برای رسیدن به نقطه تفاهم باید احساسات، خواسته ها و نیازهایمان را صادقانه بازگو کنیم؛
که در این صورت و با وجود نیازهای مشابه، احتمال ایجاد ناسازگاری به حداقل می رسد و در صورت نیازهای مخالف نیز، این شیوه به شناخت و برطرف کردن آنها کمک بزرگی خواهد کرد.
و در نهایت اینکه رسیدن به نقطه امن تفاهم، محصول یک شبه نیست و تداوم و سلامت روابط ما با گذشت زمان، صرف انرژی و کار کردن بر روی شخصیت خود و طرف مقابل و البته رابطه دو طرفه مان حاصل می شود.
" با هم به تفاهم رسیدیم" یا " ما با هم تفاهم نداریم" ؛
این دو، جملات آشنایی هستند که در ابتدا و یا در ادامه زندگی مشترک، آنها را از زبان زوجین بسیار شنیده ایم.
قرار گرفتن زن و مرد در کنار یکدیگر و پیش رفتن دوشادوش هم در مسیر جاده زندگی جز با تفاهم و درک متقابل اتفاق نمی افتد؛ واژه ای که می تواند به پیوندهای زناشویی دوام و قوام ببخشد و به دلها آرامش و قرار.
اما به راستی تفاهم چیست و در زندگی مشترک چه معنایی دارد و حد اعتدال آن کجاست؟
در لغتنامه دهخدا معنی تفاهم اینطور آمده: یکدیگر را فهمیدن و معرفت حاصل کردن.
در واقع تفاهم مبتنی بر اصولی ست که اگر به درستی اجرا شوند، می توانند سلامت زندگی زناشویی را تضمین کنند.
تفاهم به معنای نبود اختلاف نیست:
ذات تفاهم به معنای خواسته ها و نیازهای کاملا یکسان نیست و همینطور تفاهم داشتن وجود و بروز اختلافات را نفی نمیکند.
از جمله عواملی که می توانند ما را به عدم تفاهم برسانند تفاوت های فرهنگی، مذهبی، اعتقادی، اجتماعی و تحصیلی هستند و در غیر این صورت واژه تفاهم به معنای ساده یعنی پذیرفتن، درک تفاوت ها، تحمل و همراهی با طرف مقابل است.
اگر این را بدانیم که ما قرار نیست همیشه شبیه هم فکر کنیم و تفاوت هایمان را به رسمیت نشناسیم؛ در این صورت برای رسیدن به تفاهم در زندگی زناشویی بهتر تلاش می کنیم؛ که تفاهم به کارآمدی شيوه حل تفاوت ها و اختلافات گفته می شود.
گفت و گو کنیم:
گفتگوی صمیمانه از بهترین و مهم ترین راه حل های رسیدن به تفاهم است؛ ما چاره ای جز شنیده شدن نداریم، آن هم در کنار هنر خوب گوش دادن.
وقتی یاد بگیریم درست صحبت کنیم و درست گوش دهیم، می توانیم بسیاری از مشکلات را به مسیر درست آن هدایت می کنیم و از زندگی و در کنار یکدیگر بودن لذت ببریم.
جامعه امروزی ما شاید به دلیل مشکلات و نرسیدن به مقاصدش دچار بحران عدم گفتگو و یا گفتگوی غیرموثر شده و این روزها کمتر کسی حوصله شنیدن دارد اما وقتی به این باور برسیم که رسیدن به تفاهم محصول گفتگو و شنیدن است و زمینه رسیدن به توافقات جز با این دو مهارت اتفاق نمی افتد، بیشتر و بهتر در این راه گام برمیداریم و پیش می رویم.
ما باید در گفتگوهایمان نه به دنبال تغییر یکدیگر، که برای رسیدن به توافقی دوجانبه و راه حلی دو سر سود باشیم.
خودرای نباشیم:
هیچ چیز جز تکبر، خودخواهی و خودرای بودن نمی تواند روابط ما را از پایه و اساس ویران کند؛ مخصوصا برای ورود به مرحله ازدواج و برای دوام هر چه بیشتر آن باید از پوسته " منِ خود رای " بیرون بیاییم و به " ما " فکر کنیم؛
جهان پیرامون را از دو نگاه من و او ببینیم و تصمیم بگیرم، که یک طرفه نگاه کردن و تصمیم گیری می تواند به مرور استحکام زندگی مان را از بین ببرد و رشته مهر و دوستی را پاره کند.
حضرت علی (ع) می فرمایند:" خودرأی مباش که هر که خودرأی باشد، هلاک می گردد."
پذیرش یکدیگر و درک دو جانبه:
تفاوت و اختلاف به خودی خود به معنای وجود یک مشکل نیست؛ در واقع این دو در ذات هر رابطه ای وجود دارند، اما مهمتر از این موضوع، شناخت درست ازهم و البته پذیرش یکدیگر با همه تفاوت های موجود و درک دو جانبه ست.
ما برای رسیدن به نقطه امن تفاهم، باید یکدیگر را بپذیریم و درک کنیم؛
چرا که هیچ کدام از ما نمی تواند دیگری را تغییر دهد و در صورت این اتفاق نیز در دراز مدت شاهد بروز مشکلات فراوانی در رابطه مان خواهیم بود؛
اما با شناخت درست از هم و پذیرفتن تفاوت ها و در نتیجه درک شخصیت طرف مقابل می توانیم به تفاهم و توافقی دوطرفه برسیم.
بیان صادقانه احساسات و نیازها:
هر انسانی دارای پنج نياز بنيادی ست: بقا، عشق ورزیدن، استقلال، قدرت و تفریح.
ما برای رسیدن به نقطه تفاهم باید احساسات، خواسته ها و نیازهایمان را صادقانه بازگو کنیم؛
که در این صورت و با وجود نیازهای مشابه، احتمال ایجاد ناسازگاری به حداقل می رسد و در صورت نیازهای مخالف نیز، این شیوه به شناخت و برطرف کردن آنها کمک بزرگی خواهد کرد.
و در نهایت اینکه رسیدن به نقطه امن تفاهم، محصول یک شبه نیست و تداوم و سلامت روابط ما با گذشت زمان، صرف انرژی و کار کردن بر روی شخصیت خود و طرف مقابل و البته رابطه دو طرفه مان حاصل می شود.