loading

چهار افسانه دردسرساز در زندگی مشترک

post-cover
چه می‌شود که گاهی در زندگی مشترک عشق پایان‌یافته و هیچ ردی از خود به‌جا نمی‌گذارد؟ چه می‌شود که خشم، ترس، غم، تنهایی و شاید پشیمانی جای صمیمیت روزهای ابتدای ازدواج را می‌گیرد؟ 4 افسانه غلط بین بعضی از زوج‌ها وجود دارد که باعث می‌شود زندگی رنگ و بویش را از دست بدهد.



افسانه اول : شریک کامل

«در دنیای بیکران، هر کس جفتی خاص دارد که منتظر شماست. شما باید جستجو کنید و او را بیابید. او به همه رؤیاها و تخیلات شما جامه عمل می‌پوشاند، نیازهایتان را برآورده می‌کند و عاشقانه برای همیشه در کنار شما زندگی خواهد کرد.» باور به این افسانه، سبب مقایسه مداوم همسر فعلی با یک انسان کامل شده و زن یا مرد اشکالات ارتباطی خود را ندیده و همه‌چیز را غیرمسئولانه گردن همسرش می‌اندازد. توجه داشته باشید هیچ‌کس جز خودتان قادر به تأمین نیازهای بنیادین شما نیست.

افسانه دوم: تو نیمه گمشده منی

تلاش برای یافتن نیمه گمشده نه‌تنها کمکی به شما نمی‌کند بلکه القاء می‌نماید که شما بدون همسرتان ناتوان بوده، نیازمند و وابسته او هستید و از تنهایی می‌ترسید. القای این وابستگی و نیازمندی بی‌شک شایسته یک زندگی سالم و اثربخش نیست.

افسانه سوم : عشق باید راحت و بی‌دردسر باشد

انتظار بی‌دردسر بودن از روابط زناشویی و هر نوع شراکت دیگر افسانه‌ای بی‌سرانجام است. انسان‌ها ازنظر افکار، احساسات، علایق، عادات، ذائقه‌ها و... باهم متفاوت بوده و اگر فردی متوقع است که شریک زندگی‌اش مثل او فکر و رفتار کند و احساساتش هم شبیه او باشد، زمینه را برای ناکامی و ناامیدی خود فراهم کرده است.

افسانه چهارم: عشق جاودانه
عده‌ای افراد در روزها و ماه‌های اولیه آشنایی و زندگی که در ماه‌عسل قرار دارند اصلاً به ذهنشان خطور نمی‌کند ممکن است روزی این آتش سرد شود و خود را در آن جاودانه می‌پندارند. این در حالی است که ماه‌عسل بالاخره تمام‌شده و افراد به مرحله تازه و معناداری از زندگی وارد خواهند شد. مرحله‌ای که احساسات جدیدی از عشق غنی و همیشگی به آن‌ها دست می‌دهد.