مشکلات زندگیهایی که در آن زن بیش از 5 سال از همسرش بزرگتر است
«امکان داره زمان مراسم عقد شناسنامه ما را به اقوام نشان ندهید؟» این جمله شاید برای شما معنی و مفهوم خاصی نداشته باشد یا تعجب کرده و به این فکر بیفتید چه اطلاعات محرمانهای ممکن است در شناسنامه آنها ثبت شده باشد اما این روزها محضردارها از شنیدن این جمله تعجب نمیکنند، چون هر از گاهی دامادهایی برای ثبت ازدواج به سراغشان میروند که چند سال از عروس کوچکتر هستند. اشتباه نکنید از تفاوت های سنی 2-3 ساله صحبت نمیکنیم. حرف درباره ازدواجهایی است که در آن عروس بیشتر از 5 سال از داماد بزرگتر است. این فاصله سنی گاهی ممکن است تا یک دهه هم برسد. اما چنین ازدواجهایی در آینده چه مشکلاتی برای زوجین ایجاد میکند.
مشکل اول: «چرا همسرم مسئولیتپذیر نیست؟»
از نظر روان شناسی زنها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل میشوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیقتر است، بنابراین مسئولیت پذیرند و بیشتر در این زمینهها فکر میکنند. حال اگر زنی چند سالی بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، برای همین زمانی که انتظارش برآورده نمیشود، این تصور تداعی میشود که مرد نسبت به خانه و خانواده بیمسئولیت است و در نهایت تنش فضای خانواده را پر میکند.
مشکل دوم: «چرا همسرم انقدر شکسته شده؟»
مردی که با زن بزرگتر از خودش ازدواج میکند، ممکن است پس از چند سال زندگی، با فرسوده شدن جسم زن، احساس ضرر کند. مخصوصا که زنان بعد از زایمان کمی دچار شکستگی و خستگی هم میشوند. در چنین شرایطی مرد که خودش هنوز در اوج جوانی است، احساس دلسردی و نارضایتی میکند.
مشکل سوم: «چرا روابط عاطفیمان درست پیش نمیرود؟»
نکته دیگری که در چنین ازدواجهایی مطرح است، عدم تقاضا در روابط عاطفی و هیجانی به ویژه روابط جنسی بین زوجین خواهد بود. چرا که اصولا مردان در میانسالی از انرژی بالایی مخصوصا در مسائل جنسی برخوردارند و زنان در سنین بالاتر پاسخگوی تمام نیاز مردان نخواهند بود. این تعارضات زناشویی و سرخوردگی در روابط اتفاق میتواند باعث شکست در ازدواج، طلاق، ازدواج مجدد یا بدتر از آن باعث روابط خارج از محیط زناشویی شود.
مشکل اول: «چرا همسرم مسئولیتپذیر نیست؟»
از نظر روان شناسی زنها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل میشوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیقتر است، بنابراین مسئولیت پذیرند و بیشتر در این زمینهها فکر میکنند. حال اگر زنی چند سالی بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، برای همین زمانی که انتظارش برآورده نمیشود، این تصور تداعی میشود که مرد نسبت به خانه و خانواده بیمسئولیت است و در نهایت تنش فضای خانواده را پر میکند.
مشکل دوم: «چرا همسرم انقدر شکسته شده؟»
مردی که با زن بزرگتر از خودش ازدواج میکند، ممکن است پس از چند سال زندگی، با فرسوده شدن جسم زن، احساس ضرر کند. مخصوصا که زنان بعد از زایمان کمی دچار شکستگی و خستگی هم میشوند. در چنین شرایطی مرد که خودش هنوز در اوج جوانی است، احساس دلسردی و نارضایتی میکند.
مشکل سوم: «چرا روابط عاطفیمان درست پیش نمیرود؟»
نکته دیگری که در چنین ازدواجهایی مطرح است، عدم تقاضا در روابط عاطفی و هیجانی به ویژه روابط جنسی بین زوجین خواهد بود. چرا که اصولا مردان در میانسالی از انرژی بالایی مخصوصا در مسائل جنسی برخوردارند و زنان در سنین بالاتر پاسخگوی تمام نیاز مردان نخواهند بود. این تعارضات زناشویی و سرخوردگی در روابط اتفاق میتواند باعث شکست در ازدواج، طلاق، ازدواج مجدد یا بدتر از آن باعث روابط خارج از محیط زناشویی شود.